5 روز پیش
۸ سال تلاش زمین خوردن و دوباره بلند شدن...
سال ۹۶ فقط ۱۸ سالم بود نه پولی داشتم، نه پارتی، نه حتی یه آشنای درست حسابی که کمکم کنه فقط یه لپ تاپ قدیمی داشتم و یه باور لجباز ته دلم که میگفت میتونی از هیچی همه چی بسازی خودمو ۶ ماه تو اتاقم حبس کردم
از صبح تا شب فقط دنبال یادگیری و کار بودم
رفتم سراغ فروش اینترنتی توی دیجیکالا و هر جایی که فکر میکردم ممکنه جواب بده هیچ کس دور و برم حتی نمیفهمید دارم چی کار میکنم.
۶ ماه گذشت...
۳۵۰ ملیون درآوردم از فروش و چندتا کار دیگه
پول اومد ولی تازه فهمیدم سخت ترین بخش ماجرا پول درآوردن نیست نگه داشتنشه.آشناها ازم پرسیدن چطور این کارو کردی؟ همین باعث شد به فکر مشاوره دادن بیوفتم به عموم مردم از اینم یه ۷۰ ملیونی در اومد
ولی… تنها شدم
همه دورم بودن ولی هیچ کس باهام نبود
فکر میکردم دیگه تهِ موفقیتم ولی هنوز نمیدونستم زندگی قراره چی نشونم بده.
سال ۹۹
بازار داغون بود دلار بالا پایین میرفت همه داشتن میزدن به دل بازار کریپتو.
منم وسوسه شدم
با خودم گفتمالان وقتشه که بزنی تو کار بزرگ
همهی سودم رو گذاشتم رو یه پروژه ارز دیجیتال و یه فیوچر زدم و همه پولم و زحمت هام عملا دود شد و پرید.
تو کمتر از یه سال برگشتم به نقطه صفر
نه پول نه سرمایه فقط یه دل پر از حس باخت
رفتم سراغ اون کاری که همیشه ازش فرار میکردم رفتم سر کار
تو یه شرکت سرمایه گذاری تو پاسداران
اونجا فهمیدم پولای واقعی چطوری جابجا میشن
اولین بار تو زندگیم بود که یاد گرفتم بلند مدت فکر کنم
حقوق خوبی داشتم، ولی چیزی که یاد میگرفتم اون ارزشمند ترین چیزی بود که تا حالا داشتم.
سال ۱۴۰۲
دوباره برگشتم به ساختن ولی این بار بیصدا
نه پُز دادم، نه نمایش
فقط محصول ساختم برای آدمای واقعی
یه سال گذشت کل پروژههامو فروختم
بدون هیاهو ولی با لبخند.
الان ۱۴۰۴ هست
الان دیگه برای پول نمیسازم. برای آزادی میسازم.
برای اینکه خودم باشم.
برای اینکه دست هیچ کس روی شونه من نباشه جز خودم.
هشت سال گذشت.
افتادم، شکستم، دوباره بلند شدم
و حالا میتونم بگم تازه فهمیدم مسیر واقعی که حالم و خوب میکرد از کجا شروع میشه.
از صبح تا شب فقط دنبال یادگیری و کار بودم
رفتم سراغ فروش اینترنتی توی دیجیکالا و هر جایی که فکر میکردم ممکنه جواب بده هیچ کس دور و برم حتی نمیفهمید دارم چی کار میکنم.
۶ ماه گذشت...
۳۵۰ ملیون درآوردم از فروش و چندتا کار دیگه
پول اومد ولی تازه فهمیدم سخت ترین بخش ماجرا پول درآوردن نیست نگه داشتنشه.آشناها ازم پرسیدن چطور این کارو کردی؟ همین باعث شد به فکر مشاوره دادن بیوفتم به عموم مردم از اینم یه ۷۰ ملیونی در اومد
ولی… تنها شدم
همه دورم بودن ولی هیچ کس باهام نبود
فکر میکردم دیگه تهِ موفقیتم ولی هنوز نمیدونستم زندگی قراره چی نشونم بده.
سال ۹۹
بازار داغون بود دلار بالا پایین میرفت همه داشتن میزدن به دل بازار کریپتو.
منم وسوسه شدم
با خودم گفتمالان وقتشه که بزنی تو کار بزرگ
همهی سودم رو گذاشتم رو یه پروژه ارز دیجیتال و یه فیوچر زدم و همه پولم و زحمت هام عملا دود شد و پرید.
تو کمتر از یه سال برگشتم به نقطه صفر
نه پول نه سرمایه فقط یه دل پر از حس باخت
رفتم سراغ اون کاری که همیشه ازش فرار میکردم رفتم سر کار
تو یه شرکت سرمایه گذاری تو پاسداران
اونجا فهمیدم پولای واقعی چطوری جابجا میشن
اولین بار تو زندگیم بود که یاد گرفتم بلند مدت فکر کنم
حقوق خوبی داشتم، ولی چیزی که یاد میگرفتم اون ارزشمند ترین چیزی بود که تا حالا داشتم.
سال ۱۴۰۲
دوباره برگشتم به ساختن ولی این بار بیصدا
نه پُز دادم، نه نمایش
فقط محصول ساختم برای آدمای واقعی
یه سال گذشت کل پروژههامو فروختم
بدون هیاهو ولی با لبخند.
الان ۱۴۰۴ هست
الان دیگه برای پول نمیسازم. برای آزادی میسازم.
برای اینکه خودم باشم.
برای اینکه دست هیچ کس روی شونه من نباشه جز خودم.
هشت سال گذشت.
افتادم، شکستم، دوباره بلند شدم
و حالا میتونم بگم تازه فهمیدم مسیر واقعی که حالم و خوب میکرد از کجا شروع میشه.